English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6600 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jump suits U لباس خانه و استراحت
jump suit U لباس خانه و استراحت
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
habiliments U لباس مخصوص
g suit U لباس مخصوص هوانوردی
dinner jacket U لباس مخصوص مهمانی رسمی
gears U ابزار وسایل لباس مخصوص
geared U ابزار وسایل لباس مخصوص
dinner jackets U لباس مخصوص مهمانی رسمی
gear U ابزار وسایل لباس مخصوص
tuxedo U لباس مردانه مخصوص چای عصر
pressure suit U لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
tux U لباس مردانه مخصوص چای عصر
tuxedos U لباس مردانه مخصوص چای عصر
mezzanine space U فضای مخصوص گردش هوادر بالای سقف انبار
dresses U لباس مخصوص فرمان بایست در مشق صف جمع
dress U لباس مخصوص فرمان بایست در مشق صف جمع
snowsuit U لباس پنبه دار وزمستانی مخصوص بچه
stockinet U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
stockinette U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
to dress [put on your clothes or particular clothes] U لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
motley U مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out U پهن کردن لباس [روی بند لباس]
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
life jacket U لباس نجات لباس چوب پنبهای
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil U روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
typeface U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typefaces U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics U کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
registering U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
yasme U استراحت
idles U استراحت
rest U استراحت
rehabilitation U استراحت
idled U استراحت
byes U استراحت
rests U استراحت
relaxation U استراحت
bye U استراحت
idle U استراحت
recumbency U استراحت
breather U استراحت
breathers U استراحت
vacation U استراحت
vacations U استراحت
idlest U استراحت
to take one's rest U استراحت کردن
to rest oneself U استراحت کردن
lie by U استراحت کردن
to rest on one's oars U استراحت کردن
meal break U استراحت ناهار
lie-down U استراحت کردن
lie off U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
lie down U استراحت کردن
to go to roost U استراحت کردن
lie-down U استراحت کوتاه
unbuckling U استراحت کردن
surcease U پایان استراحت
lie down U استراحت کوتاه
to pause U استراحت کردن
lie up U استراحت کردن
to repose oneself U استراحت کردن
repose U اسودگی استراحت
respite _ U فاصله استراحت
relief time U زمان استراحت
idle period U دوره استراحت
go to rest U استراحت کردن
relief interval U استراحت متناوب
quiescent point U نقطه استراحت
nooning U استراحت نیمروز
rests U استراحت کردن
rests U محل استراحت
rest U استراحت کردن
rest U محل استراحت
calm down <idiom> U استراحت کردن
binnacle U استراحت پزشکی
rest cure U معالجه با استراحت
unbuckled U استراحت کردن
unbuckle U استراحت کردن
quiescent current U جریان استراحت
unbuckles U استراحت کردن
electrode bias U ولتاژ استراحت
resting potential U پتانسیل استراحت
outstretch U استراحت کردن
sick leave U استراحت بیماری
rest period U دوره استراحت
embedded code U کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
lairs U محل استراحت جانور
to rest up U استراحت کامل کردن
easing U سهولت استراحت رسایی
lair U محل استراحت جانور
work ratio U نسبت کار به استراحت
respite U استراحت تمدید مدت
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
work relief U استراحت توام با کار
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
eases U سهولت استراحت رسایی
ease U سهولت استراحت رسایی
zazen U پایان استراحت نشسته
eased U سهولت استراحت رسایی
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
mass practice U تمرین بدون استراحت
rest U تکیه گاه استراحت
rests U تکیه گاه استراحت
Zen U استراحت بحالت نشسته
rests U استراحت کردن بالشتک
rest up U استراحت کامل کردن
rest U استراحت کردن بالشتک
parlor car U سالن استراحت قطار
retires U استراحتگاه استراحت کردن
retire U استراحتگاه استراحت کردن
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
lie دراز کشیدن استراحت کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
lounge U محل استراحت ولم دادن
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
lounged U محل استراحت ولم دادن
lounging U محل استراحت ولم دادن
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
lounges U محل استراحت ولم دادن
steam iron U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
uniforms U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
movement U گردش
periods U گردش
circulations U گردش
period U گردش
on the rove U در گردش
cycled U گردش
turn U گردش
ambulation U گردش
strolls U گردش
strolled U گردش
stroll U گردش
turns U گردش
revving U گردش
traversed U گردش
water circulation U گردش اب
traverses U گردش
meanders U گردش
meandering U گردش
meandered U گردش
meander U گردش
walking U گردش
itineration U گردش
wrest U گردش
wrested U گردش
wresting U گردش
wrests U گردش
gyration U گردش
itineracy U گردش
traverse U گردش
revved U گردش
Recent search history Forum search
1Vintage style
1لباس معمولي وغيررسمي
1گردش علمی
1همه باید که لباس کار خود را بر تن داشته باشن
1من تعطیلات را به گردش میروم.شما چطور؟
4express, overexpression
1preppy
1Intergeneration
0اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com